عاشقانه
نمیدانم چرا تنم میلرزد وقتی صبحت از تو میشود نه از ترس حضورت نیست ، از آروزی به تو رسیدن است ، از شاید ها و باید ها و از اینکه نمیدانم داشتنت رو عاشقانه اشک بریزم یا دوریت را …
شاید روزی تنم لرزید و دستانت را روی شانه هایم گذاشتی و گفتی زیر لب اشک شوق بریز من به کنارت آمده ام برای همیشه !
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, ساعت
19:20 توسط asal| نظر بدهيد
آخرين مطالب
Design By : Pichak |